چگونه از دادههای عصبی در تبلیغات تعاملی استفاده کنیم؟
- پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
- 2 بازدید
- کسب و کار
توجه مخاطب به کالایی کمیاب تبدیل شده سازمانها پیوسته در جستجوی روشهای نوینی برای برقراری ارتباطی معنادار و ماندگار با مشتریان خود هستند.
تبلیغات به عنوان یکی از ارکان اصلی بازاریابی همواره دستخوش تحولات عظیمی بوده و از رسانههای سنتی تا پلتفرمهای دیجیتال مسیری طولانی را پیموده است.
اما در این میان ظهور فناوریهای نوین دریچهای تازه به سوی درک عمیقتر رفتار مصرفکننده گشوده و امکان شخصیسازی پیامهای تبلیغاتی را به شکلی بیسابقه فراهم آورده است.
یکی از این فناوریهای نوظهور که پتانسیل دگرگونسازی صنعت تبلیغات را دارد بهرهگیری از دادههای عصبی است.
رویکردهای سنتی در تبلیغات اغلب بر پایه نظرسنجیها گروههای متمرکز و تحلیل دادههای جمعیتشناختی استوار بودند.
این روشها اگرچه اطلاعات مفیدی را ارائه میدادند اما قادر به درک کامل و بیواسطه واکنشهای ناخودآگاه مصرفکننده به پیامهای تبلیغاتی نبودند.
در مقابل علم اعصاب شناختی (Cognitive Neuroscience) با استفاده از ابزارهای پیشرفته تصویربرداری مغز امکان بررسی مستقیم فعالیتهای عصبی مرتبط با فرآیندهای تصمیمگیری احساسات و توجه را فراهم میسازد.
این دانش با ارائه دیدگاهی عمیقتر به مکانیسمهای ذهنی درگیر در انتخاب و ترجیحات مشتریان زمینه را برای طراحی تبلیغات مؤثرتر و هدفمندتر مهیا میکند.
بیایید به این مسئله عمیقتر بنگریم.
تصور کنید در حال قدم زدن در یک مرکز خرید هستید.
ویترینهای رنگارنگ صداهای مختلف و انبوهی از اطلاعات حسی به طور همزمان به مغز شما هجوم میآورند.
در این میان تنها برخی از محرکها قادرند توجه شما را جلب کرده و در حافظهتان ثبت شوند.
دلیل این گزینش چیست؟ علم اعصاب به ما میگوید که مغز بر اساس تجربیات گذشته ارزش عاطفی و میزان ارتباط یک محرک با نیازها و اهداف فردی به طور ناخودآگاه تصمیم میگیرد که به چه چیزی توجه کند و چه چیزی را نادیده بگیرد.
با بهرهگیری از دادههای عصبی میتوان این فرآیندهای ناخودآگاه را شناسایی و اندازهگیری کرد.
به عنوان مثال با استفاده از دستگاههای الکتروانسفالوگرافی (EEG) میتوان فعالیت الکتریکی مغز را در پاسخ به یک پیام تبلیغاتی ثبت کرد و میزان توجه درگیری عاطفی و پردازش شناختی مخاطب را ارزیابی نمود.
همچنین با استفاده از تکنیکهای تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) میتوان نواحی خاصی از مغز را که در فرآیند تصمیمگیری نقش دارند شناسایی کرده و نحوه واکنش آنها به عناصر مختلف تبلیغاتی مانند رنگ صدا تصویر و متن را مورد بررسی قرار داد.
حال چگونه میتوان از این اطلاعات ارزشمند در طراحی تبلیغات تعاملی استفاده کرد؟ نخست باید توجه داشت که تبلیغات تعاملی به معنای ایجاد تجربهای پویا و مشارکتی برای مخاطب است.
در این نوع تبلیغات مصرفکننده صرفاً یک گیرنده منفعل پیام نیست بلکه به طور فعال در فرآیند تعامل با برند درگیر میشود.
این تعامل میتواند شامل بازیها نظرسنجیها مسابقات واقعیت افزوده و دیگر فرمتهای جذاب و خلاقانه باشد.
دادههای عصبی میتوانند به طور قابل توجهی در بهبود اثربخشی تبلیغات تعاملی نقش ایفا کنند.
به عنوان مثال با استفاده از اطلاعات به دست آمده از EEG میتوان میزان توجه و درگیری عاطفی مخاطب را در حین تعامل با یک بازی تبلیغاتی اندازهگیری کرد و بر اساس آن عناصر بازی را به گونهای تنظیم نمود که حداکثر جذابیت را برای مخاطب داشته باشد.
همچنین با استفاده از fMRI میتوان واکنش مغز مخاطب به سناریوهای مختلف در یک داستان تعاملی را بررسی کرده و بر اساس آن مسیر داستان را به گونهای هدایت کرد که بیشترین تأثیر عاطفی را بر مخاطب بگذارد.
یکی از مزایای کلیدی استفاده از دادههای عصبی در تبلیغات تعاملی امکان شخصیسازی تجربه کاربری است.
با تحلیل دادههای عصبی جمعآوری شده از افراد مختلف میتوان الگوهای رفتاری و ترجیحات مشترک را شناسایی کرده و بر اساس آن گروههای مخاطب با ویژگیهای مشابه را شکل داد.
سپس میتوان پیامهای تبلیغاتی تعاملی را به گونهای طراحی کرد که متناسب با نیازها و علایق هر گروه از مخاطبان باشد.
این سطح از شخصیسازی میتواند منجر به افزایش قابل توجهی در نرخ تعامل وفاداری به برند و فروش شود.
با این حال استفاده از دادههای عصبی در تبلیغات تعاملی چالشهایی را نیز به همراه دارد.
یکی از مهمترین این چالشها مسائل اخلاقی مرتبط با حفظ حریم خصوصی و رضایت آگاهانه مخاطبان است.
جمعآوری و تحلیل دادههای عصبی نیازمند کسب رضایت صریح و آگاهانه از افراد است و باید اطمینان حاصل شود که این دادهها به طور ایمن نگهداری شده و برای اهداف دیگری غیر از آنچه در ابتدا اعلام شده مورد استفاده قرار نمیگیرند.
چالش دیگر هزینه بالای تجهیزات و تخصص مورد نیاز برای جمعآوری و تحلیل دادههای عصبی است.
دستگاههای EEG و fMRI تجهیزاتی گرانقیمت هستند و تحلیل دادههای به دست آمده نیازمند دانش و تجربه تخصصی در زمینههای علم اعصاب و آمار است.
این مسئله میتواند مانعی برای استفاده گسترده از این فناوری در میان کسبوکارهای کوچک و متوسط باشد.
با وجود این چالشها پتانسیل استفاده از دادههای عصبی در تبلیغات تعاملی بسیار چشمگیر است.
با پیشرفت فناوری و کاهش هزینهها انتظار میرود که این روش به تدریج در میان کسبوکارهای مختلف محبوبیت بیشتری پیدا کند.
شرکتهایی که بتوانند از این فناوری به طور مؤثر و اخلاقی استفاده کنند قادر خواهند بود تا ارتباطی عمیقتر و معنادارتر با مشتریان خود برقرار کرده و در عرصه رقابت پیشتاز باشند.
باید به این نکته توجه داشت که تبلیغات تعاملی مبتنی بر دادههای عصبی تنها یک ابزار است و موفقیت آن به عوامل دیگری نیز بستگی دارد.
خلاقیت در طراحی پیامهای تبلیغاتی درک عمیق از نیازها و خواستههای مخاطبان و پایبندی به اصول اخلاقی از جمله عواملی هستند که نقش مهمی در اثربخشی این نوع تبلیغات ایفا میکنند.
با ترکیب این عوامل میتوان تبلیغات تعاملی را به ابزاری قدرتمند برای ایجاد ارتباطی ماندگار با مشتریان و دستیابی به اهداف بازاریابی تبدیل کرد.
اولین دیدگاه را شما برای این آگهی ثبت کنید