تأثیر داستانسرایی بصری در تبلیغات
- دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
- 4 بازدید
- کسب و کار
پرشتاب بمباران اطلاعاتی مخاطبان را احاطه کرده توجه و تمرکز به یک کالای کمیاب تبدیل شده است.
دیگر نمیتوان با صرف ارائه اطلاعات و آمار مخاطب را مجذوب و متقاعد کرد.
در این میان روشی قدرتمند و دیرینه قد علم کرده است روایتگری.
اما نه هر روایتی بلکه روایتگری بصری.
تصاویر زبانی جهانی هستند که فراتر از مرزهای زبانی و فرهنگی عمل میکنند.
آنها قادرند احساسات را برانگیزند خاطرات را زنده کنند و مفاهیم پیچیده را به سادگی منتقل سازند.
وقتی این قدرت بیبدیل تصویر با هنر داستانسرایی درهم میآمیزد جادویی رخ میدهد که میتواند عمیقاً بر مخاطب اثر بگذارد.
تبلیغات به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای ارتباطی مدرن به شدت به این جادو نیازمند است.
تبلیغاتی که صرفاً به ویژگیهای محصول یا خدمات میپردازند معمولاً در دریای تبلیغات مشابه غرق میشوند.
اما تبلیغاتی که با استفاده از داستانسرایی بصری تجربهای به یادماندنی برای مخاطب خلق میکنند شانس بسیار بیشتری برای موفقیت دارند.
اهمیت این رویکرد در این است که مخاطب به جای اینکه صرفاً دریافتکننده اطلاعات باشد به یک مشارکتکننده فعال در داستان تبدیل میشود.
او با شخصیتهای داستان همذاتپنداری میکند در ماجراهای آنها سهیم میشود و به طور ناخودآگاه پیام تبلیغ را درونیسازی میکند.
به عنوان مثال یک آگهی تلویزیونی را در نظر بگیرید که به جای نمایش مستقیم یک نوشیدنی انرژیزا داستان یک ورزشکار جوان را روایت میکند که با تلاش و پشتکار فراوان بر چالشهای سخت غلبه میکند و با نوشیدن آن مایع به موفقیت میرسد.
در این حالت مخاطب نه تنها با محصول آشنا میشود بلکه حس امید انگیزه و قدرت را نیز تجربه میکند.
این تجربه پیوندی عاطفی بین مخاطب و برند ایجاد میکند که بسیار قویتر از صرفاً ارائه اطلاعات است.
مزیت دیگر روایتگری بصری قابلیت به اشتراکگذاری آن است.
شبکههای اجتماعی محتوایی که جذاب خلاقانه و احساسی باشد شانس بسیار بیشتری برای وایرال شدن دارد.
تبلیغاتی که از این تکنیک بهره میبرند به راحتی میتوانند در بین کاربران دست به دست شوند و به طور تصاعدی دامنه نفوذ خود را افزایش دهند.
اما خلق یک داستان بصری موفق نیازمند مهارت و دقت فراوان است.
اولین قدم شناخت دقیق مخاطب هدف است.
چه کسانی قرار است این پیام را دریافت کنند؟ چه ارزشهایی برای آنها مهم است؟ چه دغدغههایی دارند؟ پاسخ به این سوالات به تعیین لحن سبک و محتوای داستان کمک میکند.
قدم بعدی خلق یک شخصیت اصلی جذاب و قابل باور است.
شخصیتی که مخاطب بتواند با او همذاتپنداری کند او را درک کند و با او همراه شود.
این شخصیت میتواند یک انسان یک حیوان و یا حتی یک شیء بیجان باشد.
مهم این است که شخصیت مظهر ارزشها و ویژگیهایی باشد که برند میخواهد به مخاطب منتقل کند.
سپس باید یک ماجرای جذاب و پرکشش خلق شود.
ماجرایی که مخاطب را از ابتدا تا انتها درگیر کند او را بخنداند بگریاند به فکر وادارد و به او الهام بخشد.
این ماجرا باید به گونهای طراحی شود که به طور طبیعی محصول یا خدمات مورد نظر را در خود جای دهد و ارتباطی منطقی بین آنها برقرار کند.
باید به جزئیات بصری دقت شود.
رنگها نورپردازی موسیقی تدوین و سایر عناصر بصری همگی باید به گونهای انتخاب شوند که به تقویت داستان و ایجاد حس و حال مورد نظر کمک کنند.
یک اشتباه کوچک در این زمینه میتواند تمام تلاشها را بیاثر کند.
استفاده از این روش در تبلیغات صرفاً محدود به آگهیهای تلویزیونی و اینترنتی نیست.
این تکنیک میتواند در انواع مختلف تبلیغات از جمله تبلیغات چاپی تبلیغات رادیویی تبلیغات محیطی و حتی تبلیغات دهان به دهان نیز مورد استفاده قرار گیرد.
به عنوان مثال یک شرکت تولید کننده پوشاک ورزشی میتواند به جای نمایش صرف مدلهایی که لباسهایش را پوشیدهاند داستان ورزشکارانی را روایت کند که با پوشیدن این لباسها به موفقیتهای بزرگی دست یافتهاند.
یا یک رستوران میتواند به جای تبلیغ غذاهایش داستان افرادی را روایت کند که در این رستوران لحظات خوشی را با هم گذراندهاند.
در واقع هر کسب و کاری میتواند با کمی خلاقیت و نوآوری از قدرت داستانسرایی بصری برای جذب مخاطب ایجاد وفاداری و افزایش فروش خود استفاده کند.
اما آیا استفاده از این روش همیشه تضمینکننده موفقیت است؟ پاسخ منفی است.
اگر داستان غیرواقعی مصنوعی و یا بیربط به محصول باشد نه تنها تأثیری نخواهد داشت بلکه ممکن است نتیجه معکوس نیز داشته باشد.
به عنوان مثال اگر یک شرکت تولید کننده مواد غذایی داستانی را روایت کند که در آن افراد با خوردن محصولاتش به طور معجزهآسایی لاغر میشوند مخاطب به سرعت متوجه غیرواقعی بودن داستان شده و به تبلیغکننده بیاعتماد میشود.
بنابراین صداقت و اصالت دو رکن اساسی در داستانسرایی بصری هستند.
داستان باید بر اساس واقعیتها بنا شود حتی اگر کمی اغراقآمیز باشد.
همچنین باید به ارزشهای مخاطب احترام گذاشته شود و از ایجاد احساسات منفی مانند ترس خشم و یا حسادت پرهیز شود.
رقابتی تبلیغاتی که بتوانند احساسات مخاطب را برانگیزند در ذهن او ماندگار شوند و او را به عمل وادارند شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
روایتگری بصری ابزاری قدرتمند است که میتواند به کسب و کارها در رسیدن به این هدف کمک کند.
با استفاده از این تکنیک میتوان تبلیغاتی خلق کرد که نه تنها به فروش بیشتر منجر شوند بلکه پیوندی عاطفی و پایدار بین برند و مشتری ایجاد کنند.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که استفاده از روایتگری بصری یک فرایند پویا و مستمر است.
با تغییر سلیقه و نیازهای مخاطبان داستانها نیز باید بهروزرسانی شوند و با شرایط جدید سازگار گردند.
کسب و کارهایی که به این موضوع توجه داشته باشند میتوانند همواره از مزایای این روش بهرهمند شوند و جایگاه خود را در بازار مستحکمتر کنند.
پس به یاد داشته باشیم ی که هر روز بیشتر از دیروز با تصاویر احاطه شدهایم هنر داستانسرایی بصری کلید موفقیت در تبلیغات است.
بیایید با استفاده از این هنر تبلیغاتی خلق کنیم که نه تنها به فروش بیشتر منجر شوند بلکه به زندگی مخاطبان نیز معنا و ارزش بیافزایند.
تبلیغاتی که مخاطب را به خنده گریه فکر و عمل وادارند.
تبلیغاتی که در ذهن او ماندگار شوند و او را به یک مشتری وفادار تبدیل کنند.
این قدرت جادویی روایتگری بصری است.
اولین دیدگاه را شما برای این آگهی ثبت کنید