وعدهها برای اکران سریع بخش دوم فیلم Dune خیلی زود به وقوع پیوسته و فیلم حماسی Dune: Part Two امسال یعنی سال ۲۰۲۴ بر روی پردههای سینما رفته و حماسه خاصِ درون آن خیلی سریع نظر سینما دوستان را به خود جلب کرد.
بخش دوم این فیلم دقیقا ادامه بخش اول بوده و در کنار عوامل سری قبل، اینبار بازیگرانی همچون آستین باتلر، فلورنس پیو، کریستوفر واکن، لئا سیدو و آنیا تیلور-جوی به آن اضافه شدهاند. این فیلم بیش از ۶۹۵ میلیون دلار در سراسر جهان فروخته که آن را به پرفروشترین فیلم سال ۲۰۲۴ تبدیل کرده است. همچنین بر اساس گزارشها سومین فیلم بر اساس مسیحای تلماسه در حال ساخت است.شاید بهتر باشد نقد این فیلم را با فضاسازی آغاز کنیم. هر فیلمی مستقل از ژانر خود موظف است فضای درون اثرش را بسازد. شاید هنرمندانی دوست داشته باشند که داستان مخصوص خودشان را در دنیایی مخصوص و منحصر به فرد به تصویر بکشند. Dune نیز جزو همین آثار است. دوست دارد داستانش را در دنیای مخصوص خود بگوید. اما نکته ظریفی که این بحث پیرامون خود دارد، بحث باور است. مخاطب باید بتواند این جهان را باور کند. مخاطب اصلا نباید تلاشی برای درک جهان کرده و باید یادمان باشد که مخاطب صرفا یک مشاهدهگر است و این ما هستیم که در مقام خالق اثر باید جهانمان را درست نشانش دهیم. باید تمامی اِلمانهای درون اثر به خوبی ساخته شده و فضا را واقعی بنماییم تا مخاطب بتواند خودش را درون این فضا حس کند. Dune با تمامی ایرادات و سختیها موفق شده این کار را تا حدودی انجام دهد. البته ساخت فضایی به این بزرگی که اصلا برای خود جهانی است، به دور از هر سازنده و نویسنده؛ سخت است. یعنی فضا هرچقدر بزرگتر، ساخت آن سختتر. Dune تمام تلاش خود را کرده تا بتواند جهانش را درست بسازد. به نظر بنده پادشاهی، خاندانهای مختلف، جادوگری مادر و بسیاری از چیزها در تل ماسه خوب ساخته نشده و مخاطب این ها را به درستی نمیشناسد. و این درحالی است که اثر درست باید بخشهایی از این جهان را نشان ما داده و از پسِ این جاهای درست است که جاهایی که در فیلم نیستند را هم میتوانیم درک کنیم و بفهمیم.فضای درون اثر نیز قبل از هر چیزی حماسی است. یعنی فیلمساز “دنی ویلنوو” تمام تلاشش را کرده که Dune: Part Two حماسه داشته باشد. موسیقی فوقالعاده هانس زیمر غوغا به پا کرده و بدون موسیقی او، فرم حماسی فیلم ضربه میخورد. زیمر چنان در فیلم قوی است که حماسه آن از تصویر جلو میزند. در نبردهای بزرگ حماسی که هر یک مجرا قابل ستایشی هستند، موسیقی هانس زیمر تصویر را چنان نفسگیر میکند که مخاطب نفسش را در سینه حبس میکند.
بعد از این موسیقی فوقالعاده ما میزانسنهایی به شدت درست و تحسین برانگیز را داریم که با رنگ تند خود فضای آخرالزمانی عالی را ساخته که هر عنصر بر روی صحنه به خوبی جای گذاری شدهاند. دوربین فاصله خود را با سوژه حفظ کرده و از طریق مدیوم لانگ شات؛ هم به فضا (مخصوصا بیابان) هویت داده و هم به سوژهای که در نقطه درست دوربین ایستاده. پس چنین میشود گفت که Dune: Part Two در بحث تکنیک پیشتاز است و نمیشود از آن ایرادی گرفت. رنگ، میزانسن، دکوپاژ، طراحی لباس، پرده سبز به اندازه و درست و مهمتر از همه موسیقی فوقالعاده هانس زیمر سطح تکنیک را چنان بالا برده است که میشود از آن درس گرفت و فهمید که چگونه باید حماسه خلق کرد. یکی از این صحنهها که به راستی خوب است، مبارزه در کولوسئوم آخر الزمانی است. مبارزه نفس گیر. نور سفیدِ وحشتناک و انسانهایی که همچون گذشته برای گلادیاتورها دست تکان میدهند.قبل از رسیدن به بحث فرم دنیای Dune بهتر است ایستگاه آخر تکنیک Dune: Part Two را نقد کرده و سپس به سراغ فرم برویم. بحث بازیگری مهم است. بازیگر اجزای خلق هنر در سینماست و اگر او حس واقعی نسبت به اتفاقات درون اثر را نداشته باشد، فیلم صدمه میبیند. فیلم Dune: Part Two نیز بازیگر خوب کم ندارد. جاش برولین، خاویر باردم و لئا سیدو. اما با وجود عناصر بازیگری خوب، مسئولیت اصلی بر روی تیموتی شالامی و زندایا است که هیچکدام از آنها پختگی لازم برای نقش اول شدن را ندارند. تیموتی نصف فیلم قبول نمیکند که مهدی موعود است و نصف دیگر چنان آن را جدی میگیرد که حتی افراطی هم میشود. این انتقال باور هیچ ساخته نشده و بازی تیموتی شالامی به فرم نرسیده است. او خودش را غرق دیالوگهایش کرده اما در اجرا این دیالوگها حسی ندارند. زندایا از آن بدتر است. اولا بازیگر خوبی نیست. دوما کاراکتر او بسیار ضعیف است. هیچ چیزی از او برای مخاطب ساخته نشده و اصلا فازش مشخص نیست. عضو زائدی است که الکی جدی گرفته شده. در بخشی از فیلم زندایا به تیموتی میگوید که فرد موعود، داستانی است برای تحمل رنج بشر. این دیالوگ که نقدی بر تبارشناسی دین است، اصلا در حد زندایا نبوده و عقلش نمیرسد که این چیزها را بگوید. این دیالوگ به او سنجاق شده و مخاطب هم این را حس میکند.در این وسط، فیلم Dune: Part Two به دلایلی تصمیم میگیرد در این دنیای نفسگیر و حماسی یک داستان عاشقانه هم داشته باشد. عشقی به شدت غیر فرمیک، بد، وقتگیر و الکی که سرعت حماسه فیلم را کم میکند. زندایا و تیموتی آنقدر به هم نگاه میکنند که آدم از عشق هم زده میشود. وسط نبردِ جهانی، این نگاه عاشقانه چیزی نیست به جز مسخره بازی که اصلا این جهان زمخت، این عشق را هم پس میزند که زد. Dune: Part Two برای داشتن عشق تلاش زیادی میکند اما موفق نمیشود که نمیشود.مطمئنا بیشتر دوستان منتظر بخشی هستند که قرار است فرم نقد شود. همانطور که در ابتدای نقد اشاره کردم Dune برای داستانش، فضایی جدا از جهان ما و منحصر به فردی را ساخته است. همهچیز این جهان همچون لباس و زبان، معماری و تکنولوژی کاملا مخصوص دنیای Dune است. اما سازندگان برخلاف مسائل تکنیکی، اساطیر جهان ما را وام گرفتهاند. عمده فیلم درباره مهدی موعود است. کسی که در اساطیر اسلامی و حتی مسیحی و یهودی وعده ظهور او داده شده. پس برای درک مهدی موعود باید اسلام و ادیان ابراهیمی را شناخت. اما فیلم Dune درون خود هیچ ادیانی ندارد. نه اسلام دارد، نه مسیحیت و نه یهودیت. مشتی معتقد سنتی دارد که تنها نام مهدی را فریاد میزنند و این موضوع هیچ به فرم نرسیده است. در اصل ردپای مهدی موعود در فیلم دیده نمیشود. همهچیز به یک نام خلاصه شده: لسان الغیب. صدایی از جهانی دیگر برای هدایت. برای درک این موضوع نیز باید سیر حرکت تاریخی اسلام را فهمید. لسان الغیب صدایی است از جهانی دیگر برای هدایت. اما وقتی مهدی موعود خود ظهور کند دیگر این صدای غیب مهم نخواهد بود چرا که رهبر مشخص است. پس چنین خلاصه کنم که مهدی موعود و ظهور مهدی در Dune را جدی نگیرید. همهاش شوآف است. سازندگان هیچ درکی از ظهور و اساطیر اسلامی و ادیان ابراهیمی ندارند.اما به دور از بحث اسلام و مهدی موعود؛ Dune بر روی دین تاکید زیادی دارد. همانطور که نوشتم زندایا منتقد ظهور است. عدهای به دنبال پیشگویی و عدهای خود را گرداننده این تشکیلات اساطیری میدانند. اما بحث تبارشناسی دین در حد Dune نیست. Dune برای این موضوع خیلی بچه است. تبارشناسی دین را باید در شمنیسم جست و نقد آن درک عمیقی از کیرکگارد میطلبد که Dune هیچکدام از آنها را ندارد. پس نه منتقد ظهور در تلماسه عددی است و نه آن پیرزنی که ادعای رهبری این جنبش را دارد. این نوع اساطیر و دید دینی به جهانی از همان ابتدا و میلیونها سال پیش مسئلهای کاملا خود جوش بوده و ادعای این پیرزن در تلماسه تنها طرفداران نظریه توطئه را ارضا میکند و انسان آگاه به این مسائل به اساطیر دینی Dune خواهد خندید.در پایان میشود گفت که Dune: Part Two نسبت به قسمت قبل کمی خسته کنندهتر در بحث فرم و بالغتر از قسمت قبل در بحث دوربین است. Dune: Part Two برخلاف قسمت اول مشکلِ پراکنده کردن داستان دارد. در اصل چنین میشود گفت که Dune: Part Two آنقدر سرگرم تکنیک شده که فرم را فراموش کرده است. موسیقی متن هانس زیمر از خود فیلم بهتر است و به راستی همان حماسه قدرتمند همیشگی زیمر را دارد. ترافیک بازیگری Dune: Part Two خوب اما استفاده از این بازیگران قابل تقدیر نیست. زندایا خودش را جدی گرفته و آن چند جایزه سیاسیاش را مدرکی بر خوب بودنش دانسته. اما برخلاف او تیموتی نسبتا خوب است. دوربینهای سوبژکتیو او نیز به فرم رسیده و تیموتی را به پیامبری نزدیک میکند.Dune: Part Two نسبت به سری قبل صحنههای غیرانسانی زیادی دارد و افراط در این صحنهها دروازهای به ناخودآگاه فیلمساز و دیدگاه ضد انسانی او دارد. در کلامی بسیار ساده Dune چه پارت یک و چه پارت دو؛ تنها حماسه و تکنیک است. به دور از این دو Dune حرفی برای گفتن ندارد.